به گزارش مشرق، پرونده خاطره 24 ساله از دو سال پیش در دادگاه عالی افغانستان و در کابل گشوده شد و مورد بررسی قرار گرفت.
داستان این پرونده برای بسیاری از افغانها تازگی ندارد اما «خاطره» شاید از معدود دخترانی است که در افغانستان شکایت رفتار غیرانسانی پدرش را به دادگاه کشانده و حالا در انتظار اجرای عدالت است و برای روز اعدام وی ثانیهشماری میکند.
تراژدی تلخ
خاطره 4 سال داشت که پدرش برای کار به ایران رفت.
خودش میگوید: «یادم است در آن سالها با دیدن محبتهای عموها و داییهایم به دخترانشان حسرت نبود پدر را میخوردم.
لحظهشماری میکردم تا پدرم بازگردد و مرا مانند همه پدران در آغوش بگیرد. این انتظار من در 12 سالگی به پایان رسید.
پدرم به افغانستان بازگشت اما همه حسرتهایی که در وجودم بود و ابراز محبتی که از او انتظار داشتم با رفتارهای آزاردهنده او، مرا تبدیل به نوجوانی گوشهگیر کرد که دیگر حتی نمیخواهد پدرش او را نوازش کند.»
خاطره که در برابر دیدگان مادر و برادرانش در نوجوانی با زور و تهدید تسلیم نیت شوم پدر شده بود افزود: «من که از کارهای پدرم آزرده بودم موضوع را با مادربزرگم (مادر پدرم) درمیان گذاشتم اما او به جای کمک مرا سرزنش کرد و گفت هر پدری دخترش را نوازش میکند.»
آزارهای پدر خاطره ادامه داشت تا اینکه او در 14 سالگی از پدر باردار شد.
این دختر که هنوز با یادآوری گذشته، غم به چشمانش میدود گفت: «ترسیده و شوکزده بودم و فقط یک گوشه کز میکردم. پدرم به مادرم فرصت نمیداد چیزی بگوید یا اعتراضی کند. وقتی باردار شدم پدرم خانهای در محله دیگری از کابل پیدا کرد و از آنجا به بغلان رفتیم. در آنجا بچه به دنیا آمد و پدرم او را به صحرا برد و در آنجا رها کرد و من هرگز این کودک را ندیدم.»
اما این پایان کار نبود، خاطره چهار بار دیگر نیز باردار شد اما نزدیکانش که از جنایت پدر آگاه بودند دخترک را به بیمارستان برده و بچهها سقط شدند.
تولد زینب کوچولو
زندگی خاطره و خانوادهاش سیاه شده بود. برادرانش از ننگ رفتار پدر خانه را ترک کرده بودند و همسایگان نیز به دنبال فرصتی بودند تا این پدر شیطان صفت را تحویل پلیس دهند. «حلیم» پدر خاطره نیز که از نفرت اطرافیان خبر داشت همواره فراری بود. ساکنان محلی میگفتند او باید دستگیر و اعدام شود و مجازاتی غیر از این شایسته او نیست.
خاطره 19 ساله شده بود که بار دیگر باردار شد اما این بار راضی به سقط نشد و فرزندش را به عنوان سندی برای اثبات جنایت و رفتار وحشیانه پدر نگه داشت. زینب به دنیا آمد و در کنار خاطره و مادرش بزرگ شد.
این دختر که هم مادر و هم خواهر دخترش است گفت: «همیشه وقتی از پدرم میپرسیدم که چرا این ظلم را به من کرد او در جواب اعتراضهایم بدترین جملات را میگفت و به رفتارهایش ادامه میداد.
او برای سرپوش گذاشتن به رفتارهایش مرا متهم به بیآبرویی میکرد. چارهای نداشتم و باید سندی نگه میداشتم و به همین خاطر زینب را به دنیا آوردم.
حالا نمیدانم وقتی او بزرگ شد باید به او چه بگویم و چه صدایش کنم؛ خواهرم یا دخترم.»
خاطره کودکش را به دنیا آورد و با این سند علیه پدرش شکایت کرد اما آنطور که خودش میگوید نتیجهای نگرفت.
او افزود: «وقتی پیش قاضی رفتم به من گفت چرا خودت جنین درون شکمت را نکشتی یا سقطش نکردی. من هم نگاهی به او کردم و گفتم آن وقت همه مرا متهم به ارتباط با دیگران میکردند.»
او آخرین خاطره تلخ آزار و اذیتش را نیز اینگونه تعریف کرد: «شب عید بود که پدرم، مادرم را به خانه همسایه فرستاد و با آمپول و قرصهای بسیاری سراغ من آمد. مادرم که قبلاً با روحانی، وکیل محل و پلیس صحبت کرده بود آنها را خبر کرد و به این ترتیب پدرم اوایل صبح بازداشت شد.
این آخرین باری بود که مورد تعرض او قرار گرفتم. بعدها فهمیدم پدرم آن قرصها و آمپولها را برای جلوگیری از باردار شدنم آورده بود.»
جنجال رسانهای و واکنش فعالان حقوق مدنی
وقتی حلیم به زندان افتاد، خاطره جرأت یافت و داستان زندگی سیاهش را در یکی از شبکههای تلویزیونی خصوصی و در برنامهای زنده بازگو کرد. او حتی گفت که رفتار پدرش سبب شد نامزدش نیز ترکش کند و او را تنها بگذارد. انتشار این مصاحبه جنجالی فعالان مدنی را به واکنش واداشت و با همسو شدن با این قربانی صدایش را به دادگاه افغانستان رساندند.
آغاز دادرسی
درحالی که نخستین جلسه دادگاه خاطره – که با تولد پسرش، حالا مادر 2 فرزند شده بود – بدون هیچ نتیجهای پایان یافته بود با دادخواهی و دخالت مدافعان حقوق زنان، قاضی برای اثبات ادعای دختر، خواستار آزمایش DNA خاطره، پدرش و زینب و پسر سه ماهه آنها شد. این جلسه در کابل و به صورت علنی برگزار شد اما قاضی دادگاه اجازه ورود دوربینها را نداد و فقط خبرنگاران با دستگاههای ضبط صدا مجوز ورود داشتند.
حلیم با زنجیرهایی به دست، پا و کمرش وارد شد و در جایگاه قرار گرفت.
دختر و خانوادهاش آن سوی صحن دادگاه نشسته بودند. حلیم با نگاهی که هنوز خاطره را به وحشت میانداخت رو به قاضی کرد و گفت: «قسم میخورم که من هرگز به دخترم چپ نگاه نکردم و جز نگاه پدری به او نگاهی نداشتم.
خاطره با غریبهها بوده و حتی 15 روز با یکی از آشنایان من بوده است.» وقتی قاضی این اظهارات را شنید رو به مرد گفت: «اگر دخترت مرتکب این اعمال شده باشد و تو خبر داشتی میتوانستی او را بکشی.
چرا کاری نکردی؟» حلیم که در برابر این اظهارات پاسخی نداشت ادامه داد: «من راننده موتورهای باری بودم و همیشه در جادهها هستم به همین خاطر نمیتوانستم دخترم را کنترل کنم.»
با اظهارات ضد و نقیض متهم، قاضی رأی به آزمایش DNA داد و جلسه بعدی به پس از آماده شدن این آزمایش موکول شد.
روحالله، وکیل مدافع خاطره گفت: «با توجه به محدودیت امکانات در افغانستان من موظف شدم که مقدمات این آزمایش را فراهم کنم. اگر این آزمایش انجام نمیشد مطابق قوانین افغانستان و قوانین اسلامی خاطره محکوم به مرگ میشد.»
برای گرفتن این آزمایش ابتدا هیأتی از دادستانی، وزارت کشور و پزشکی قانونی تشکیل شد و آزمایش خون، آب دهان پدر، دختر و فرزندانش گرفته و از طریق پایگاه هوایی بگرام به امریکا فرستاده شد.
پس از انجام آزمایشها، نتیجه مهر و موم شده به افغانستان فرستاده و در نامهای رسمی از وزارت کشور، تحویل دادگاه شد. مخارج این آزمایش سه هفتهای را یک نهاد تحقیقاتی در امریکا متقبل شد.
حکم اعدام برای پدر شیطانصفت
نتیجه اعلام شد. آزمایشات تخصصی گناه پدر را ثابت کرد. پدر دخترک عامل تجاوز بود و براساس ماده هفدهم قانون منع خشونت علیه زنان و مواد 148 و 149 قانون جزای افغانستان او به اعدام محکوم شد.
خاطره که دو سال برای اثبات بیگناهیاش در راهروهای دادگاهها سرگردان بود در پایان جلسه دادگاه و اعلام حکم گفت: «تا پای اعدام پدرم خواهم ایستاد.
این اتفاق زندگی مرا ویران کرده اما میخواهم اعدام پدرم عبرتی باشد تا دختران افغان دیگر از این سرنوشت شوم نجات یابند. انتظار اجرا شدن حکم را میکشم و امیدوارم هرچه زودتر مهر تأیید بر آن بخورد.
مطمئناً با این اعدام مشکلات من تازه شروع میشود. بزرگ کردن دختر و پسرم سختیهای خاص خود را دارد اما گرفتن انتقام بستگانم از من سختتر است.»
حمایت از خاطره
زندگی خاطره واکنشهای مختلفی را در پی داشت. کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان انجام این عمل را وحشیانه و زشت دانست و از حکم صادره حمایت کرد. اما آنچه به جز اعدام زندگی خاطره را دستخوش مخاطره میکند تأمین هزینههای زندگی است. به همین خاطر چند فعال حقوق زنان برای خاطره چرخ خیاطی تهیه کردند و خاطره با فرا گرفتن خیاطی امیدوار است چرخ زندگی خود و خانوادهاش را بچرخاند.
با وجودی که سخنگوی دادستانی کل، نمایندگان مجلس و فعالان حقوق بشر مصرانه خواستار اشد مجازات حلیم پدر خاطره هستند اما هنوز این حکم اجرا نشده و مرد افغان در زندان به سر میبرد.
داستان این پرونده برای بسیاری از افغانها تازگی ندارد اما «خاطره» شاید از معدود دخترانی است که در افغانستان شکایت رفتار غیرانسانی پدرش را به دادگاه کشانده و حالا در انتظار اجرای عدالت است و برای روز اعدام وی ثانیهشماری میکند.
تراژدی تلخ
خاطره 4 سال داشت که پدرش برای کار به ایران رفت.
خودش میگوید: «یادم است در آن سالها با دیدن محبتهای عموها و داییهایم به دخترانشان حسرت نبود پدر را میخوردم.
لحظهشماری میکردم تا پدرم بازگردد و مرا مانند همه پدران در آغوش بگیرد. این انتظار من در 12 سالگی به پایان رسید.
پدرم به افغانستان بازگشت اما همه حسرتهایی که در وجودم بود و ابراز محبتی که از او انتظار داشتم با رفتارهای آزاردهنده او، مرا تبدیل به نوجوانی گوشهگیر کرد که دیگر حتی نمیخواهد پدرش او را نوازش کند.»
خاطره که در برابر دیدگان مادر و برادرانش در نوجوانی با زور و تهدید تسلیم نیت شوم پدر شده بود افزود: «من که از کارهای پدرم آزرده بودم موضوع را با مادربزرگم (مادر پدرم) درمیان گذاشتم اما او به جای کمک مرا سرزنش کرد و گفت هر پدری دخترش را نوازش میکند.»
آزارهای پدر خاطره ادامه داشت تا اینکه او در 14 سالگی از پدر باردار شد.
این دختر که هنوز با یادآوری گذشته، غم به چشمانش میدود گفت: «ترسیده و شوکزده بودم و فقط یک گوشه کز میکردم. پدرم به مادرم فرصت نمیداد چیزی بگوید یا اعتراضی کند. وقتی باردار شدم پدرم خانهای در محله دیگری از کابل پیدا کرد و از آنجا به بغلان رفتیم. در آنجا بچه به دنیا آمد و پدرم او را به صحرا برد و در آنجا رها کرد و من هرگز این کودک را ندیدم.»
اما این پایان کار نبود، خاطره چهار بار دیگر نیز باردار شد اما نزدیکانش که از جنایت پدر آگاه بودند دخترک را به بیمارستان برده و بچهها سقط شدند.
تولد زینب کوچولو
زندگی خاطره و خانوادهاش سیاه شده بود. برادرانش از ننگ رفتار پدر خانه را ترک کرده بودند و همسایگان نیز به دنبال فرصتی بودند تا این پدر شیطان صفت را تحویل پلیس دهند. «حلیم» پدر خاطره نیز که از نفرت اطرافیان خبر داشت همواره فراری بود. ساکنان محلی میگفتند او باید دستگیر و اعدام شود و مجازاتی غیر از این شایسته او نیست.
خاطره 19 ساله شده بود که بار دیگر باردار شد اما این بار راضی به سقط نشد و فرزندش را به عنوان سندی برای اثبات جنایت و رفتار وحشیانه پدر نگه داشت. زینب به دنیا آمد و در کنار خاطره و مادرش بزرگ شد.
این دختر که هم مادر و هم خواهر دخترش است گفت: «همیشه وقتی از پدرم میپرسیدم که چرا این ظلم را به من کرد او در جواب اعتراضهایم بدترین جملات را میگفت و به رفتارهایش ادامه میداد.
او برای سرپوش گذاشتن به رفتارهایش مرا متهم به بیآبرویی میکرد. چارهای نداشتم و باید سندی نگه میداشتم و به همین خاطر زینب را به دنیا آوردم.
حالا نمیدانم وقتی او بزرگ شد باید به او چه بگویم و چه صدایش کنم؛ خواهرم یا دخترم.»
خاطره کودکش را به دنیا آورد و با این سند علیه پدرش شکایت کرد اما آنطور که خودش میگوید نتیجهای نگرفت.
او افزود: «وقتی پیش قاضی رفتم به من گفت چرا خودت جنین درون شکمت را نکشتی یا سقطش نکردی. من هم نگاهی به او کردم و گفتم آن وقت همه مرا متهم به ارتباط با دیگران میکردند.»
او آخرین خاطره تلخ آزار و اذیتش را نیز اینگونه تعریف کرد: «شب عید بود که پدرم، مادرم را به خانه همسایه فرستاد و با آمپول و قرصهای بسیاری سراغ من آمد. مادرم که قبلاً با روحانی، وکیل محل و پلیس صحبت کرده بود آنها را خبر کرد و به این ترتیب پدرم اوایل صبح بازداشت شد.
این آخرین باری بود که مورد تعرض او قرار گرفتم. بعدها فهمیدم پدرم آن قرصها و آمپولها را برای جلوگیری از باردار شدنم آورده بود.»
جنجال رسانهای و واکنش فعالان حقوق مدنی
وقتی حلیم به زندان افتاد، خاطره جرأت یافت و داستان زندگی سیاهش را در یکی از شبکههای تلویزیونی خصوصی و در برنامهای زنده بازگو کرد. او حتی گفت که رفتار پدرش سبب شد نامزدش نیز ترکش کند و او را تنها بگذارد. انتشار این مصاحبه جنجالی فعالان مدنی را به واکنش واداشت و با همسو شدن با این قربانی صدایش را به دادگاه افغانستان رساندند.
آغاز دادرسی
درحالی که نخستین جلسه دادگاه خاطره – که با تولد پسرش، حالا مادر 2 فرزند شده بود – بدون هیچ نتیجهای پایان یافته بود با دادخواهی و دخالت مدافعان حقوق زنان، قاضی برای اثبات ادعای دختر، خواستار آزمایش DNA خاطره، پدرش و زینب و پسر سه ماهه آنها شد. این جلسه در کابل و به صورت علنی برگزار شد اما قاضی دادگاه اجازه ورود دوربینها را نداد و فقط خبرنگاران با دستگاههای ضبط صدا مجوز ورود داشتند.
حلیم با زنجیرهایی به دست، پا و کمرش وارد شد و در جایگاه قرار گرفت.
دختر و خانوادهاش آن سوی صحن دادگاه نشسته بودند. حلیم با نگاهی که هنوز خاطره را به وحشت میانداخت رو به قاضی کرد و گفت: «قسم میخورم که من هرگز به دخترم چپ نگاه نکردم و جز نگاه پدری به او نگاهی نداشتم.
خاطره با غریبهها بوده و حتی 15 روز با یکی از آشنایان من بوده است.» وقتی قاضی این اظهارات را شنید رو به مرد گفت: «اگر دخترت مرتکب این اعمال شده باشد و تو خبر داشتی میتوانستی او را بکشی.
چرا کاری نکردی؟» حلیم که در برابر این اظهارات پاسخی نداشت ادامه داد: «من راننده موتورهای باری بودم و همیشه در جادهها هستم به همین خاطر نمیتوانستم دخترم را کنترل کنم.»
با اظهارات ضد و نقیض متهم، قاضی رأی به آزمایش DNA داد و جلسه بعدی به پس از آماده شدن این آزمایش موکول شد.
روحالله، وکیل مدافع خاطره گفت: «با توجه به محدودیت امکانات در افغانستان من موظف شدم که مقدمات این آزمایش را فراهم کنم. اگر این آزمایش انجام نمیشد مطابق قوانین افغانستان و قوانین اسلامی خاطره محکوم به مرگ میشد.»
برای گرفتن این آزمایش ابتدا هیأتی از دادستانی، وزارت کشور و پزشکی قانونی تشکیل شد و آزمایش خون، آب دهان پدر، دختر و فرزندانش گرفته و از طریق پایگاه هوایی بگرام به امریکا فرستاده شد.
پس از انجام آزمایشها، نتیجه مهر و موم شده به افغانستان فرستاده و در نامهای رسمی از وزارت کشور، تحویل دادگاه شد. مخارج این آزمایش سه هفتهای را یک نهاد تحقیقاتی در امریکا متقبل شد.
حکم اعدام برای پدر شیطانصفت
نتیجه اعلام شد. آزمایشات تخصصی گناه پدر را ثابت کرد. پدر دخترک عامل تجاوز بود و براساس ماده هفدهم قانون منع خشونت علیه زنان و مواد 148 و 149 قانون جزای افغانستان او به اعدام محکوم شد.
خاطره که دو سال برای اثبات بیگناهیاش در راهروهای دادگاهها سرگردان بود در پایان جلسه دادگاه و اعلام حکم گفت: «تا پای اعدام پدرم خواهم ایستاد.
این اتفاق زندگی مرا ویران کرده اما میخواهم اعدام پدرم عبرتی باشد تا دختران افغان دیگر از این سرنوشت شوم نجات یابند. انتظار اجرا شدن حکم را میکشم و امیدوارم هرچه زودتر مهر تأیید بر آن بخورد.
مطمئناً با این اعدام مشکلات من تازه شروع میشود. بزرگ کردن دختر و پسرم سختیهای خاص خود را دارد اما گرفتن انتقام بستگانم از من سختتر است.»
حمایت از خاطره
زندگی خاطره واکنشهای مختلفی را در پی داشت. کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان انجام این عمل را وحشیانه و زشت دانست و از حکم صادره حمایت کرد. اما آنچه به جز اعدام زندگی خاطره را دستخوش مخاطره میکند تأمین هزینههای زندگی است. به همین خاطر چند فعال حقوق زنان برای خاطره چرخ خیاطی تهیه کردند و خاطره با فرا گرفتن خیاطی امیدوار است چرخ زندگی خود و خانوادهاش را بچرخاند.
با وجودی که سخنگوی دادستانی کل، نمایندگان مجلس و فعالان حقوق بشر مصرانه خواستار اشد مجازات حلیم پدر خاطره هستند اما هنوز این حکم اجرا نشده و مرد افغان در زندان به سر میبرد.